به نام خدا
امروز میخوام بنویسم ...
یکم دردو دل ...
نمیگم زیاد عمر کردم و تجربه ی زیادی دارم ، نمیگم مدت زیادی درد کشیدم یا خستم از زندگی ...
نه :)
میخوام بگم به زندگیم امید دارم
میخوام بگم حتی اگه سختی هم بوده
دردی کشیدم
ناراحت شدم
افسوس خوردم
اگه شب تا صبح گریه کردم تا صبح تا شب جلوی کسی گریه نکنم
اگه مدتی ناراحت بودم
اگه ...
اگه...
اگه...
و خیلی اگه های دیگه
الان چیز مهمی رو بدست آوردم
بهش میگن "تجربه"
یاد گرفتم اگه "محبتی" میکنم "بی منت" باشه
اگه به کسی چیزی میبخشم منتظر تلافی نباشم
یاد گرفتم دوست داشته باشم همرو بی قیدو شرط حتی اگه اونا منو دوس ندارن ...
کاری که خدا با ما میکنه :)
یاد گرفتم اگه کسی منو دور زد
حتی اگه بهترین موقعیتشو داشتم که دورش بزنم و تلافی کنم
اینکارو نکنم
من درس بزرگی گرفتم و به اینم رسیدم که
وقتی کسی اشتباهی در حقم انجام داد ببخشمش
واز گناهش بگذرم
ولی اینا باعث نمیشه ک اجازه بدم برگرده !
هیچ برگشتی وجود نداره ...
کسی که رفت به حرمت دلی که برد !
حق بازگشت ندارد ...
شاید مدت زیادی رو اشک ریختم برای رفتن عزیزی
اما بعد قوی ترم کرد
دوباره لبخند زدم
و دوباره شدم همون ادم قبلی
البته شاید کمی دلسرد تر
بی مهر تر
آرام تر از همیشه :)
شاید لبخندم کسی رو خوشحال کنه ولی دیگه کسی صدای قه قه هامو نمیشنومه ...
پر از احساسم ولی
به هرکسی نشون نمیدم :)
محبت میکنم از ته قلب ولی
به زبون نمیارم
اگر میخواست میفهمید
اگر بخواد و اگر من را درک کنه
میفهمه و اگر بفهمه هرگز من رو ترک نمیکنه
ولی اگر نفهمه بعدها خواهد فهمید
زمانی که خیلی دیره
دیر دیر ...

نمیدونم کسی حوصله میکنه نوشته های من رو بخونه ؟
نه شاید این مطالب هرگز خونده نشه
نمینویسم که خونده بشه
اما باید بنویسم
تا تموم
بشه
.
♛ AVISA ♛